می نویسی .......می نویسم




می نویسم: تازگی ها چه کتابی خواندی ای از اینجا بس دور
می نویسی: باز هم زنده به گور

 

می نویسم: مادرت چشم به راه تو نشسته ست٬بیا
می نویسی: می توان باز آیا؟

 

می نویسم: برخیز
می نویسی: بگریز

 

می نویسم: باید
می نویسی: شاید

 

می نویسم: من و تو یعنی ما
می نویسی: تنها؟

 

می نویسم: تدبیر
می نویسی: تقدیر

 

می نویسم: همه را از سر گیر
می نویسی: اسیر

 

می نویسم: یک روز
می نویسی: دیروز

 

می نویسم: فردا
می نویسی: دردا

 

می نویسم: برگرد
می نویسی: پا درد

 

می نویسم: همت
می نویسی: قیمت

 

می نویسم: عاشق
می نویسی: هق٬هق

 

می نویسم: خواهر بیوه تو٬مادر پیر و علیلت چه گناهی دارند همه از دوری تو بیمارند
می نویسی: خبرش را دارم، هر نوروز، باز در سینی و بشقاب عدس می کارم

 

می نویسم: تو چه می گویی مرد
می نویسی: عاطفه چیز بدیست٬سنگ دل باش ای مرد٬از همینجا برگرد

 

می نویسم: به تو اما اینک مرگ احساست را تسلیت می گویم
غم آخر باشد٬غم آخر باشد



نظرات 1 + ارسال نظر
مدیرمرکز پنج‌شنبه 23 دی‌ماه سال 1389 ساعت 04:44 ب.ظ http://timarestan.blogsky.com/

مینویسم
پس هستم!
نوشته ام
پس ابدی شده ام!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد