خانه عناوین مطالب تماس با من

چگونه موفق باشیم

چگونه موفق باشیم

درباره من

من از عاشق شدن لذت می برم از عشق ورزیدن لذت می برم من عاشق بهارم .......عاشق مهربونیم .......عاشق خوبیم .......عاشق آزادیم .......عاشق زندگیم .........و عاشق ریاضیات ....... من وبلاگم خیلی دوست دارم خیلی زیاد همه چیز منو شاد میکنه ولی هیچ چیز منو وابسته نمی کنه ........بالاترین آرزوم اینکه یه پرنده مهاجر باشم به هرجا می خوام برم و جای منزل نکنم ...... خدا خیلی دوست دارم چون مهربونه اگه خطایی کردم منو بخشیده .......اگه غر زدم تحمل کرده ......اگه خطا کردم من و تنبیه کرده ولی از من رو برنگردونده .........من خدارو خیلی دوست دارم چون مهربونترین مهربونهاست ..... از آدمای ترسو بدم میاد ..........از آدمای دروغگو بدم میاد .........از آدما خیلی احساساتی که نمی تونن با خودشون کنار بیان بدم میاد .............ازآدمایی مدام هایده و حمیرا گوش میدن گریه می کنن بدم میاد من آمنه ام عاشق عشق ورزیدن .................. ادامه...

روزانه‌ها

همه
  • جدیدترین موزیک های دنیا
  • آرش
  • دخمه تنهایی یه آقاه که تو دخمه است وتنها
  • موسیقی
  • شکلک
  • زیباست
  • شکلک های خوشگل مشگل
  • بوستان موسیقی ایرانی

پیوندها

  • علی رضا شیرازی

برگه‌ها

  • دوستت دارم

جدیدترین یادداشت‌ها

همه
  • ...
  • سکوت
  • وصیت نامه ی وحشی بافقی
  • ای کاش
  • عجب دردی درد جدایی
  • می نویسی .......می نویسم
  • الاغ مرده
  • عشق یعنی عاشق شدن
  • زندگی
  • هزارچشمه‌ی خورشید می‌جوشد از یقین...
  • اگر عدل است
  • ...
  • کاشکی.......
  • ....
  • جواب ابراهیم صهبا به سیمین بهبهانی :

بایگانی

  • اسفند 1389 1
  • بهمن 1389 1
  • آذر 1389 2
  • آبان 1389 6
  • مهر 1389 3
  • شهریور 1389 1
  • مرداد 1389 6
  • تیر 1389 3
  • خرداد 1389 4
  • اردیبهشت 1389 4
  • فروردین 1389 4
  • اسفند 1388 1
  • بهمن 1388 10
  • دی 1388 10
  • آذر 1388 12
  • آبان 1388 12

آمار : 44713 بازدید Powered by Blogsky

عناوین یادداشت‌ها

  • ... پنج‌شنبه 12 اسفند‌ماه سال 1389 07:23
    دل تنگم
  • سکوت شنبه 9 بهمن‌ماه سال 1389 10:28
    سکوت سرشارازناگفته هاست مارگوت بیکل ترجمه: احمد شاملو برای تو و خویش چشمانی آرزو می کنم که چراغ ها و نشانه ها را در ظلمات مان ببیند گوشی که صداها و شناسه ها را در بیهوشی مان بشنود برای تو و خویش، روحی که این همه را در خود گیرد و بپذیرد وزبانی که در صداقت خود ما را از خاموشی خویش بیرون کشد و بگذارد از آن چیزها که در...
  • وصیت نامه ی وحشی بافقی دوشنبه 8 آذر‌ماه سال 1389 14:55
    روز مرگم، هر که شیون کند از دور و برم دور کنید همه را مســــت و خراب از مــــی انــــگور کنیـــــد مزد غـسـال مرا سیــــر شــــرابــــــش بدهید مست مست از همه جا حـــال خرابش بدهید بر مزارم مــگــذاریــد بـیـــاید واعــــــظ پـیــر میخانه بخواند غــزلــی از حــــافـــظ جای تلقــیـن به بالای سرم دف بـــزنیـــد شاهدی...
  • ای کاش چهارشنبه 3 آذر‌ماه سال 1389 22:08
    هیچوقت آرزوی مرگ نکرده بودم ولی الان واقعا می خوام بمیرم البته با مامانم چون مامانم تحمل مرگ منو نداره
  • عجب دردی درد جدایی سه‌شنبه 25 آبان‌ماه سال 1389 22:43
    عجب دردی ...گشنت باشه نتونی بخوری . تشنه ات باشه نتونی بنوشی عجب دردی درد جدایی ای خدا
  • می نویسی .......می نویسم سه‌شنبه 25 آبان‌ماه سال 1389 16:53
    می نویسم: تازگی ها چه کتابی خواندی ای از اینجا بس دور می نویسی: باز هم زنده به گور می نویسم: مادرت چشم به راه تو نشسته ست٬بیا می نویسی: می توان باز آیا؟ می نویسم: برخیز می نویسی: بگریز می نویسم: باید می نویسی: شاید می نویسم: من و تو یعنی ما می نویسی: تنها؟ می نویسم: تدبیر می نویسی: تقدیر می نویسم: همه را از سر گیر می...
  • الاغ مرده چهارشنبه 12 آبان‌ماه سال 1389 15:52
    چاک از یک مزرعه‌دار در تکزاس یک الاغ خرید به قیمت ۱۰۰ دلار. قرار شد که مزرعه‌دار الاغ را روز بعد تحویل بدهد. اما روز بعد مزرعه‌دار سراغ چاک آمد و گفت: «متأسفم جوون. خبر بدی برات دارم. الاغه مرد.» چاک جواب داد: «ایرادی نداره. همون پولم رو پس بده.» مزرعه‌دار گفت: «نمی‌شه. آخه همه پول رو خرج کردم..» چاک گفت: «باشه. پس...
  • عشق یعنی عاشق شدن چهارشنبه 12 آبان‌ماه سال 1389 13:59
    در پاسخ کسی : عشق یعنی سوختن، یعنی از خود گذشتن یعنی ما شدن ، یعنی هیچ ندیدن کور شدن کر شدن ، عشق لذت از خود گذشتن به دیگری رسیدن ، عشق یعنی ...
  • زندگی سه‌شنبه 11 آبان‌ماه سال 1389 16:58
  • هزارچشمه‌ی خورشید می‌جوشد از یقین... شنبه 8 آبان‌ماه سال 1389 09:30
    در معبرِ قتلِ عام شمع‌های خاطره افروخته خواهد شد. دروازه‌های بسته به‌ناگاه فراز خواهد شد دستانِ اشتیاق از دریچه‌ها دراز خواهد شد لبانِ فراموشی به خنده باز خواهد شد و بهار در معبری از غریو تا شهرِ خسته پیش‌باز خواهد شد. سالی آری بی‌گاهان نوروز چنین آغاز خواهد شد. «احمد شاملو»
  • اگر عدل است دوشنبه 19 مهر‌ماه سال 1389 10:56
    اگر عدل است کار چرخ گردون چرا من سنگم تو لعل رخشون!!!!!!!!!
  • ... سه‌شنبه 6 مهر‌ماه سال 1389 20:05
    کاش آنکس که دائم هوس سوختن ما می کرد می آمد و از نزدیک تماشا می کرد
  • کاشکی....... پنج‌شنبه 1 مهر‌ماه سال 1389 18:58
    شاید رفتن آخرین راه حله ..................اگه اینطوری باشه پس باید رفت ......گرچه رفتن خیلی سخته کاشکی اینجا جای موندن بود گون از نسیم پرسید به کجا چنین شتابان به هر آن کجا که باشد به جز این سرا سرایی
  • .... شنبه 13 شهریور‌ماه سال 1389 20:38
    هرکس به طریقی دل ما می شکند بیگانه جدا دوست جدا می شکند بیگانه اگر می شکند حرفی نیست از دوست بپرسید چرا می شکند
  • جواب ابراهیم صهبا به سیمین بهبهانی : جمعه 29 مرداد‌ماه سال 1389 19:07
    دیگر اگر عریان شوی ، چون شاخه ای لرزان شوی در اشکها غلتان شوی ، دیگر نمی خواهم تو را گر باز هم یارم شوی ، شمع شب تارم شوی شادان ز دیدارم شوی ، دیگر نمی خواهم تو را گر محرم رازم شوی ، بشکسته چون سازم شوی تنها گل نازم شوی ، دیگر نمی خواهم تو را گر باز گردی از خطا ، دنبالم آیی هر کجا ای سنگدل ، ای بی وفا ، دیگر نمی خواهم...
  • جواب سیمین بهبهانی به ابراهیم صهبا : سه‌شنبه 26 مرداد‌ماه سال 1389 23:03
    گفتی شفا بخشم تو را ، وز عشق بیمارت کنم یعنی به خود دشمن شوم ، با خویشتن یارت کنم؟ گفتی که دلدارت شوم ، شمع شب تارت شوم خوابی مبارک دیده ای ، ترسم که بیدارت کنم
  • جواب ابراهیم صهبا به سیمین بهبهانی : یکشنبه 24 مرداد‌ماه سال 1389 21:37
    یارت شوم ، یارت شوم ، هر چند آزارم کنی نازت کشم ، نازت کشم ، گر در جهان خوارم کنی بر من پسندی گر منم ، دل را نسازم غرق غم باشد شفا بخش دلم ، کز عشق بیمارم کنی گر رانیم از کوی خود ، ور باز خوانی سوی خود با قهر و مهرت خوشدلم کز عشق بیمارم کنی من طایر پر بسته ام ، در کنج غم بنشسته ام من گر قفس بشکسته ام ، تا خود گرفتارم...
  • سیمین بهبهانی شنبه 23 مرداد‌ماه سال 1389 01:09
    یا رب مرا یاری بده ، تا سخت آزارش کنم هجرش دهم ، زجرش دهم ، خوارش کنم ، زارش کنم از بوسه های آتشین ، وز خنده های دلنشین صد شعله در جانش زنم ، صد فتنه در کارش کنم در پیش چشمش ساغری ، گیرم ز دست دلبری از رشک آزارش دهم ، وز غصه بیمارش کنم بندی به پایش افکنم ، گویم خداوندش منم چون بنده در سودای زر ، کالای بازارش کنم گوید...
  • دوستت می دارم پنج‌شنبه 21 مرداد‌ماه سال 1389 21:13
    خدایا آنگونه زنده ام بدار که نشکند دلی از زنده بودنم و آنگونه بمیران که به وجد نیاید کسی از نبودنم
  • سجده شیطان سه‌شنبه 12 مرداد‌ماه سال 1389 22:20
    روزگاریست شیطان فریاد میزند: آدم پیدا کنید ,سجده خواهم کرد.
  • اوریانا فالاچی در یک مصاحبه از وینستون چرچیل سوال می کند چهارشنبه 9 تیر‌ماه سال 1389 23:05
    آقای نخست وزیر، شما چرا برای ایجاد یک دولت استعماری و دست نشانده به آنسوی اقیانوس هند می روید و دولت هند شرقی را بوجود می آورید ، اما این کاررا نمی توانید در بیخ گوش خودتان یعنی در ایرلند که سالهاست با شما در جنگ و ستیز است انجام دهید ؟ وینستون چرچیل بعد از اندکی تامل پاسخ می دهد: برای انجام این کار به دو ابزار مهم...
  • جملات زیبا پنج‌شنبه 3 تیر‌ماه سال 1389 20:47
    ما آمده ایم تا با زندگی کردن قیمت پیدا کنیم. نه به هر قیمتی زندگی کنیم . عشق را که با عقل مخلوط می کنی... چه معجون تهوع آوری می توان ساخت ! ما همیشه صداهای بلند را می شنویم، پر رنگها را می بینیم، سختها را می خواهیم ... غافل از اینکه خوبها آسان می آیند، بی رنگ می مانند و بی صدا می روند . اگر تمامی ابرهای آسمان ببارند،...
  • حکایت سه‌شنبه 1 تیر‌ماه سال 1389 19:43
    مسافری در شهر بلخ جماعتی را دید که مردی زنده را در تابوت انداخته و به سوی گورستان می‌برند و آن بیچاره مرتب داد و فریاد می‌زند و خدا و پیغمبر را به شهادت می‌گیرد که « والله، بالله من زنده‌ام! چطور می‌خواهید مرا به خاک بسپارید؟» اما چند ملا که پشت سر تابوت هستند، بی توجه به حال و احوال او رو به مردم کرده و می‌گویند: «...
  • عبید زاکانی چهارشنبه 26 خرداد‌ماه سال 1389 19:01
    قلمی از قلمدان قاضی افتاد. شخصی که آنجا حضور داشت گفت: جناب قاضی کلنگ خود را بردارید. قاضی خشمگین پاسخ داد: مردک این قلم است نه کلنگ. تو هنوز کلنگ و قلم را از هم باز نشناسی؟ مرد گفت: هر چه هست باشد، تو خانه مرا با آن ویران کردی.
  • آموخته ام که ... شنبه 8 خرداد‌ماه سال 1389 20:43
    آموخته ام که ... با پول می شود خانه خرید ولی آشیانه نه، رختخواب خرید ولی خواب نه، ساعت خرید ولی زمان نه، می توان مقام خرید ولی احترام نه، می توان کتاب خرید ولی دانش نه، دارو خرید ولی سلامتی نه، خانه خرید ولی زندگی نه و بالاخره ، می توان قلب خرید، ولی عشق را نه. آموخته ام ... که تنها کسی که مرا در زندگی شاد می کند کسی...
  • حقیقتی کوچک برای آنانی که می خواهند زندگی خود را صد در صد بسازند پنج‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1389 23:30
    اگر A B C D E F G H I J K L M N O P Q R S T U V W X Y Z برابر باشد با 1, 2, 3, 4, 5, 6, 7, 8, 9, 10, 11, 12, 13, 14, 15, 16, 17, 18, 19, 20, 21, 22, 23, 24, 25,26 آیا برای خوشبختی و موفقییت تنها تلاش سخت کافیست؟ تلاش سخت (Hard work) H+A+R+D+W+O+ R+K 8+1+18+4+23+ 15+18+11= 98% آیا دانش صد در صد ما را به موفقییت می...
  • احمد شاملو دوشنبه 3 خرداد‌ماه سال 1389 23:48
    چوپانی گله را به صحرا برد به درخت گردوی تنومندی رسید. از آن بالا رفت و به چیدن گردو مشغول شد که ناگهان گردباد سختی در گرفت، خواست فرود آید، ترسید. باد شاخه ای را که چوپان روی آن بود به این طرف و آن طرف می برد. دید نزدیک است که بیفتد و دست و پایش بشکند. در حال مستاصل شد... از دور بقعه امامزاده ای را دید و گفت: ای امام...
  • مولانا جلال الدین رومی بلخی دوشنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1389 14:07
    نه مرادم نه مریدم نه پیامم نه کلامم نه سلامم نه علیکم نه سپیدم نه سیاهم نه چنانم که تو گویی نه چنینم که تو خوانی و نه آنگونه که گفتند و شنیدی نه سمائم نه زمینم نه به زنجیر کسی بسته‌ام و بردۀ دینم نه سرابم نه برای دل تنهایی تو جام شرابم نه گرفتار و اسیرم نه حقیرم نه فرستادۀ پیرم نه به هر خانقه و مسجد و میخانه فقیرم نه...
  • انتظار دوشنبه 13 اردیبهشت‌ماه سال 1389 18:48
    یک (روز) خانواده ی لاک پشتها تصمیم گرفتند که به پیکنیک بروند. از آنجا که لاک پشت ها به صورت طبیعی در همه ی موارد یواش عمل می کنند، هفت سال طول کشید تا برای سفرشون آماده بشن! در نهایت خانواده ی لاک پشت خانه را برای پیدا کردن یک جای مناسب ترک کردند. در سال دوم سفرشان (بالاخره) پیداش کردند. برای مدتی حدود شش ماه محوطه رو...
  • آیا از رابطه دو چشم باهم آگاهی دارید؟ یکشنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1389 19:40
    آیا از رابطه دو چشم باهم آگاهی دارید؟ Do you know the relation between two eyes? هیچ گاه یکدیگر را نمی بینند They never see each other....... ... BUT با هم مژه میزنند They blink together با هم حرکت میکنند They move together با هم اشک میریزنند They cry together باهم می بینند They see things together با هم می خوابند...
  • 80
  • صفحه 1
  • 2
  • 3